شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۹۱

خنده ته دل

آخرین باری که از ته دل خندید و دلش حال اومد نمیدونم، مال وقتی بود که یه خاطره آروم سر خورد و افتاد تو ذهن درب و داغونش !
هنر دست و انگشت خاطره همینه که وقتی داره رو تنت بازی میکنه به مضمونش فکر نمیکنی
وسط خاطره بدون نقطه اش غلط میخورد و از ته دل میخندید، ستاره لم داده بود به آسمان
پسرک که حالا پیر مردی شده بود دستش را لای موهای خاطره های بدون نقطه اش میکشید و از ته دل میخندید زمان از کف دستش سر خورده بود ...
خنده اش را که کرد و خودش را گوشه دیوار زندگی گذاشت و متهم کرد !
آخر سر هم رو کرد بخودش که تنهایی زندگی کردن نه مقصر میخواهد و نه قاصر،
تنهایی زندگی کردن شیوه ای از زندگی ست.