یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۱

دو راهی

بین بزرگترین دو راهی این روزای زندگیم گیر کردم، تمام اعضا و جوارحم درگیر حل این معضل شدن
مغزم یه جور حیرانی روحی پیدا کرده
دلم وسط سرگردانی عادت ها به دام افتاده

دو راهی گیر کردن زندگی یه جور آداب داره باید کم تردد ترین نقطه زندگیتو پیدا کنی همونجا گیر کنی
بعد مثلأ دو راه یعنی باید دو دست لباس اماده کرده باشی حتی دو جفت کفش که یکی کفش این راهت باشد و یکی کفش آن یکی،
یک مرضی یا عادتی که بیخ گلویم را همیشه سر دو راهی ها میگیرد همین است که باید دور برگردان نداشته باشد و رگ کله شقیم باد کند و تا تهش بروم . . .

همین که دو راهی های زندگی عادت های همیشگی زندگیم را بهم میریزد و ویرانشان میکند قابل تحسین میشوند !

حالا موهامو کوتاه کنم یا نه ؟ :)